مطا لب درج شده نظر **خراسانی ** نمی باشد.

آرشیو خراسانی

۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۳, یکشنبه

هنر شنیدن موسیقی



مطلب ارسالی به دل آواز از همراه گرامی : جواد یعقوبی

« تا نگردی آشنا، زین پرده رمزی نشنوی...»

(هنر «شنیدن» موسیقی)

موسیقی به هرصورتی که باشد،سه عامل در آن دخیل است:«سازنده»،«اجرا کننده» و «شنونده».در حقیقت موسیقی همانند مثلثی است که از سه ضلع «مصنف»،«اجرا کننده» و«شنونده» ساخته شده باشد.مطابق اصول ریاضی ،بدیهی است بدون در نظرگرفتن هریک از اضلاع ، مسئله ی تجسم و هویت این مثلث منتفی خواهد بود!

به عنوان مثال اگر شنونده ای نباشد که اثری را بشنود و از آن لذت ببرد ،در این صورت مسلم است که تلاش خالق یا اجرا کننده ی موسیقی،نتیجه ای دربرنخواهد داشت وهمانند پیمودن راهی عبث و واهی جلوه خواهد کرد.

هرچند شنیدن و لذت بردن از موسیقی ،امری ذاتی و غریزی است و نیازی به دانش موسیقی یا فهم و درک آن ندارد ،اما نباید فقط به حساسیت غریزی ولذت بردن غریزی ازموسیقی اکتفا کرد؛بلکه «شنونده» نیز ملزم به کسب آگاهی و دانش نسبی از هنرموسیقی و رموز آن می باشد؛زیرا فقط دراین صورت است که شنونده می فهمد چرا فلان ریتم یا ملودی یا هارمونی ،فلان تاثیر و جاذبه را در او ایجاد کرده و در این صورت ،به لذتی به مراتب بیش تر و عمیق تر از «لذت محدود غریزی» دست خواهد یافت.در حقیقت برای لذت بردن مضاعف از زیبایی های هنر موسیقی،باید آن را فهمید و باید اعتراف کرد که «فهم» هنر،خود هنری است و برای نیل به آن «آگاهی» لازم است.

برای درک زیبایی های هنری،باید از «تربیت هنری» برخوردار بود.تربیت هنری در درک زیبایی های طبیعی نیز به ما کمک می کند.

ممکن است درابتدا اینگونه به نظر برسد که زیبایی موجود در موسیقی با زیبایی های جهان طبیعت به کلی متفاوت هستند و حساب آن ها از هم جداست؛اما واقعیت این است که کسی که احساس تربیت شده و حساس در مقابل زیبایی های هنری داشته باشد،در مقابل زیبایی های طبیعی نیز درک بالایی خواهد داشت.در واقع،چشم و گوش واحساس ما تحت نفوذ آثار هنری تربیت می شوند و از این طریق می توانیم به درک هزاران نکته ی زیبا در طبیعت خارج و نیز در روح خودمان پی ببریم.

به عنوان مثال،اشخاص عادی و فاقد تربیت هنری،هرگز زیبایی یک جنگل بکر یا عظمت یک غروب آفتاب یا لطافت و دل پذیری یک هوای بارانی یا یک صبح دل انگیز بهاری را درنمی یابند یا اگر هم زیبایی آن رادریابند،به گونه ای بسیار سطحی ومعمولی خواهد بود و تاثیر عمیقی دروجود ایشان نخواهد داشت؛درحالی که یک شخص آشنا با هنر و زیبایی های هنری که دارای ذوق و احساس تربیت شده است،در مقابل این زیبایی ها ساعت ها به نظاره می ایستد و به تحسین آن ها و خالق آن ها می پردازد.

اما درهنر موسیقی،تربیت هنری یا همان برخورداربودن از فرهنگ و ذوق و درک موسیقی چگونه حاصل می شود؟!

برای نیل به این هدف،لازم است که هرچه بیش تر و دقیق ترو با تامل و دقت بسیار به آثارموسیقی گوش دهیم و سعی کنیم معنای تک تک جملات موسیقی و ملودی ها و ریتم ها را دروجودخودمان پیگیری کنیم.

مثلا در موسیقی ایرانی بادقت در تک تک جملات و ظرافت های نوازندگی وهارمونی یاهماهنگی درگروه نوازی و چگونگی خوانش شعر و استفاده از ادوات تحریرتوسط خواننده و دقت وتامل بسیار در معنای شعروپیام آن و چگونگی تلفیق این شعر با موسیقی و... می توان هرچه بیش تر باموسیقی ارتباط برقرار کرده و از آن لذت عمیق ترو مضاعفی ببریم ودراین صورت است که موسیقی تاثیری دروجود ما میگذارد که باعث پیشرفت و تعالی در روح وروان ما میگردد.

باید ابتدا از آهنگ های ساده شروع کنیم تا به تدریج به آهنگ های پیشرفته تر و با غنا و ظرافت های هنری بیش تر برسیم!همین طور لازم و ضروری است که با استفاده از سخنرانی های اساتید فن،استفاده ازرسانه های دیداری و شنیداری و مطالعه،معلومات خویش را درباره ی موسیقی افزایش دهیم.

درواقع برای درست شنیدن موسیقی و لذت بردن از آن به گونه ای که تاثیر عمیق و ماندگاری در روح و روان ما برجای گذارد،سعی و دقت وکوشش لازم است و باید «آگاهی» و«محرمیت» داشت؛به قول حافظ:

"تانگردی آشنا ،زین پرده رمزی نشنوی / گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش"

و به همین جهت است که عده ی زیادی از موسیقی شناسان معتقدند که هنر «شنیدن موسیقی» ،دست کمی از هنر «ساختن» و «اجرا کردن» موسیقی ندارد!و این جاست که به اهمیت ضلع سوم این مثلث فرضی،یعنی «شنونده ی موسیقی» پی میبریم!

در واقع مطابق گفته ی حکیمانه ی «امرسون»نویسنده نامدار قرن نوزدهم که "خواننده ی خوب،کتاب خوب رابه وجود می آورد"،شنونده ی موسیقی نیز در یک موسیقی خوب،نقش به سزا و انکارناپذیری دارد!

برخی افراد توانایی دریافت موسیقی یا به اصطلاح «گوش موسیقی» ندارند یا به صورت ضعیف دارند.در واقع افرادی هستندکه مطلقا هیچ احساسی نسبت به موسیقی ندارند یا احساس ناچیز و ضعیفی به آن دارند!

برای کسی که گوش موسیقی ندارد،زیباترین و مسحورکننده ترین نواهای موسیقی نیز بی معنا و نامفهوم است وهیچ موضوعی رادر ذهن آن ها تداعی نمی کند.مثلا شخصی که از تربیت هنری برخوردار نباشد وگوش موسیقی نداشته باشد،هرگز توانایی درک وهضم یک شاهکار موسیقایی همچون سمفونی نهم بتهوون و موومانت های چهارگانه ی آن که از ابتدا تاانتها،داستان پیدایش انسان و جدال وی باطبیعت برای رام کردن آن و شکست ها و پیروزی های انسان در شرایط گوناگون جدال باطبیعت و حالات درونی و روانی انسان و شادی هاوغم های انسان ودرنهایت جدال بامرگ و نیستی است را نخواهد داشت و ازآن چیزی جزمقداری ملودی درهم ریخته و گنگ و نامفهوم درک نمی کند!

امابه اعتقادما،موضوع «نداشتن گوش موسیقی»و«دریافت ضعیف یاعدم دریافت موسیقی» امری موروثی وذاتی نیست و توانایی درک عمیق وصحیح موسیقی به صورت بالقوه دروجود همه ی ما انسان ها است که بایدوباید باتلاش و کوشش و مطالعه و دقت و تامل فراوان درهنگام شنیدن موسیقی،به اصطلاح گوشمان راتربیت کنیم تابتوانیم به رموز والای این هنر مقدس وظرافت ها و پیچیدگی های هنری«موسیقی» به طور اخص ودیگر اقسام هنرهای زیبا به طور اعم پی ببریم.

دراین ارتباط،وظیفه ی علاقه مندان و مخصوصاقشر روشنگر و روشنفکر«جوان» به عنوان قشرمتفکرو خلاق جامعه در قبال مقوله ی هنروبالاخص هنر والای موسیقی ناگفته پیداست!

این گوی و این میدان...!

باسپاس

فروردین1388خورشیدی، جواد یعقوبی

هیچ نظری موجود نیست: