آورده اند که انوشیروان عادل را در شکارگاهی صید کباب کردند و نمک نبود . غلامی بروستا رفت تا نمک آرد. نوشیروان گفت نمک بقیمت بستان . تا رسمی نشود و ده خراب نگردد . گفتند ازین قدر چه خلل آید؟ گفت بنیاد ظلم در جهان اول اندکی بوده است هر که آمد بر او مزیدی کرد. تا بدین غایت رسید
اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی #####برآورند غلامان او درخت از بیخ
بپنج بیضه که سلطان ستم روا دارد##### زنند لشکریانش هزار مرغ بسیخ
از کلیات سعدی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر