امشب داشتم کتاب چون و چرا ( مقاله . نقد .گفتگو. سخنرانی) از علی اشرف درویشیان را می خوندام
در بخش سخنرانیهای کتاب . ** شاملو و ادبیات کودکان و نوجوانان** درویشییان از آخرین کار شاملو برای کودکان ونوجوانان ** قصه مردی که لب نداشت ** نام می برد. و بخشی این قصه را نقل می کند. که چنین شروع می شود.
یه مردی بود حسین قلی
چشاش سیا لپاش گلی
غصه و قرض و تب نداشت
اما واسه خنده لب نداشت
حسین قلی برای پیدا کردن لب راه می افتد.لب باغچه . لب چاه. لب حوض . لب بام و...و سپس با هفت عصا و هفت کفش آهنی می رود تا می رسد به لب دریا ودریا هم چون دیگران به او جواب رد می دهد و لبش را به او قرض نمی دهد . حسین قلی دست از پا دراز تر به خانه اش بر می گردد و می بیند که باغچه و حوض و بام وچاه در حال آواز خوندن و بشکن زدن هستند و با هم دم گرفته اند که.
خنده زدن لب نمی خواد
داریه و دمبک نمی خواد
Lomma
یه دل می خواد که شاد باشهاز بند غم آزاد باشه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر