مطا لب درج شده نظر **خراسانی ** نمی باشد.

آرشیو خراسانی

۱۳۸۸ تیر ۲۵, پنجشنبه

زين بيخردان سفله بستان ###داد دل مردم خردمند

دماوند
ای ديو سپيد پای در بند
ای گنبد گيتی ای دماوند

از سيم به سر يکی کله خود
ز آهن به ميان يکی کمربند

تا چشم بشر نبيندت روی
بنهفته به ابر چهر دلبند

تا وارهی از دم ستوران
وين مردم نحس ديو مانند

با شير سپهر بسته پيمان
با اختر سعد کرده پيوند

چون گشت زمين ز جور گردون
سرد و سيه و خموش و آوند

بنواخت ز خشم بر فلک مشت
آن مشت تويی ، تو ای دماوند

من بند دهانت برگشايم
ور بگشايند بندم از بند

من آتش دل برون فرستم
برقی که بسوزد آن دهان بند

آزاد شوی و بر خروشی
مانندة ديو جسته از بند

بر کن زبن اين بنا که بايد
از ريشه بنای ظلم برکند

زين بيخردان سفله بستان
داد دل مردم خردمند

محمد تقي بهار



هیچ نظری موجود نیست: