پیام!
وقتی تو خمیده خمیده قامتت را در پناه
. دیوار خانه تان می کشیدی
من شاید در فکر تو بودم.
که ستاره تو را در آسمان پیدا کنم.
و منتظر چشمکی از جانب او
وقتی تو خمیده خمیده قامتت را در پناه
. دیوار خانه تان می کشیدی
من شاید در فکر تو بودم.
که ستاره تو را در آسمان پیدا کنم.
و منتظر چشمکی از جانب او
پیامم را به او دهم
روزگار آرام است.
و مادر همچنان منتظر.
که شاید!
در هنگام پیری
خورشید ش
روزگار آرام است.
و مادر همچنان منتظر.
که شاید!
در هنگام پیری
خورشید ش
بدرخشد به خوش شانسی
خالو
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر