یک روز هارون الرشید در غضب فریاد بر آورد که من همچون سیلی خروشنده ا م . چون به خشم آیم درختان و گیاه و خانه ها یک جا بروبم و از صفحه گیتی محو گردانم
بهلول گفت سیل بودن هنر نباشد هنر در قطرات باران است که خود را به خاک می سپارد تا گلها و نباتات سر از خاک به در آورند
بهلول گفت سیل بودن هنر نباشد هنر در قطرات باران است که خود را به خاک می سپارد تا گلها و نباتات سر از خاک به در آورند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر