آقاي سروش، شما علمدار رفتار شنيعي شديد که باعث شد بهترين فرزندان اين مملکت بگذارند بروند تا شما شعر مولانا را حفظ کنيد و به ما تحويل بدهيد و تحويل بدهيد و باز هم تحويل بدهيد | |
اعتمادملي، كيان پارسا: دو روز از سخنان عبدالكريم سروش در حمايت از كانديداتوري مهدي كروبي در انتخابات بيشتر نگذشته بود كه محمود دولتآبادي از يكسو و حميدرضا جلاييپور از سوي ديگر هر يك به نحوي به واكنش درآمدند و سخناني در انتقاد از او مطرح كردند. و اكنون اما اين عبدالكريم سروش است كه روي سخن خود را به منتقدان كرده و پاسخي به محمود دولتآبادي داده است و به اين بهانه سخناني را با ميرحسين موسوي نيز در ميان گذاشته است. داستان را اما از ابتدا مرور كنيم.
دو روز پس از سخنان عبدالكريم سروش، اين محمود دولتآبادي نويسنده شهير ايراني بود كه به حضور در نشست شاعران و اديبان حامي ميرحسين موسوي در تالار مسجد اميرالمومنين با اشاره به سانسور كتاب توسط وزارت ارشاد بنا بر مصوبات شوراي عالي انقلاب فرهنگي گفت: «از نظر من انقلاب فرهنگي اقدامي غيرقانوني بوده است و به هيچوجه مشروعيت ندارد. من به قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران راي دادم و تنها آن قانون را ميپذيرم و آثار ادبي و فرهنگي ما بايد براساس همين قانون مورد قضاوت قرار بگيرد. پاي اين قضاوت هم ميايستيم. انقلاب فرهنگي که شيخ آن دکتر سروش بود تقليدي مضحک از امري سخيف بود که در چين انجام شده بود... تقليد از آن انقلاب تقليد از يک شناعت بود.» محمود دولتآبادي به همين مقدار نيز كفايت نكرد و باز هم عبدالکريم سروش را خطاب سخن خود قرار داد و گفت: «آقاي سروش، شما علمدار رفتار شنيعي شديد که باعث شد بهترين فرزندان اين مملکت بگذارند بروند تا شما شعر مولانا را حفظ کنيد و به ما تحويل بدهيد و تحويل بدهيد و باز هم تحويل بدهيد.» اينچنين بود كه سروش در مقام پاسخ بر آمد و اكنون در جوابي به گفتههاي محمود دولتآبادي (كه متن كامل آن را در روزنامه امروز ميخوانيد) از ميرحسين موسوي خواست كه به دولتآبادي يادآور شود كه نه سروش بلكه او خود، عضو شوراي عالي انقلاب فرهنگي است و ميان ستاد انقلاب فرهنگي و شوراي انقلاب فرهنگي تفاوت وجود دارد. پيش از سروش البته حسن يوسفياشكوري نيز در سخني صميمانه با محمود دولتآبادي از طرح چنين سخنان مجادلهآميزي توسط او در خصوص عبدالكريم سروش انتقاد كرده و خطاب به دولتآبادي نوشته بود كه دولتآبادي «گويا ديواري کوتاهتر از ديوار عبدالكريم سروش پيدا نکرده و با بر شمردن سيئات اعمال وي در آن جريان يکسره بر او ميتازند و بهگونهاي سخن گفته ميشود که گويي انقلاب فرهنگي و تبعات آن مانند تعطيلي دانشگاهها و تصفيه شماري از استادان و بسياري از اقدامات ديگر به وسيله ستاد يا بعدها شوراي انقلاب فرهنگي به تمامه به دست و به فرمان سروش صورت گرفته است و اوست که تنها مسوول مصائب برآمده از انقلاب فرهنگي و خانهنشيني نخبگان فکري، فرهنگي و علمي کشور است.»
اما اگر محمود دولتآبادي در انتقاد از سروش بحث انقلاب فرهنگي را پيش كشيده بود، حميدرضا جلاييپور نقد خود را صورتي ديگر بخشيد. جلاييپور اگرچه سابقه شاگردي سروش را در كارنامه خود دارد و سالياني سخنرانيها و كلاسهاي سروش در خانه او برگزار ميشد اما به واسطه حمايت سروش از كانديدايي كه متبوع او نبود به انتقاد از سروش پرداخت و اعلام كرد كه سروش صرفا تكستارهاي در آسمان روشنفكري ديني است و شاگردان اين مدرسه از كانديداي مطلوب سروش حمايت نميكنند و تاكيد هم كرد كه ما امروز ميتوانيم مستقيما بدون مراجعه به ستارگان فکري روشنفکري ديني، نظري متفاوت با ستارگان روشنفکري ديني داشته باشيم.
سروش گفته بود كه نميپسندد كسي با لباس و شعار روشنفكري به ميدان بيايد و رئيسجمهور بايد مرد عمل باشد؛ و اينچنين بود كه جلاييپور در پاسخ به استاد سابق خود گفت: «چرا بايد بهگونهاي سخن گفته شود که فضل، سواد، سخنوري و روشنبيني نقطه ضعف يک سياستمدار تلقي شود؟ مهم آن است که سياستمداري که در نظر، بصير و روشن است، مرد عمل هم باشد و ميرحسين موسوي از اين دسته از سياستمداران است.» جلاييپور البته در مقدمه سخنان خود اين تاكيد را نيز كرد كه «کساني در روزنامه اعتماد ملي درباره نظر سروش گردوخاک کردند که تا ديروز سروش را فردي تناقضگو ميدانستند که نه روشنفکري را درست فهميده و نه دين را. بهنظر من فرداي انتخابات هم سروش بايد نگران باشد اين نويسندگان عجول به همراه کيهان توپخانههاي خود را به سمت او نشانه نگيرند.»
حميدرضا جلاييپور اين خواسته سروش از كانديداهاي رياست جمهوري را كه به فكر اصلاح دستگاه قضايي باشند نيز به سخره گرفت و در پاسخ گفت: «الان که قوه اجرايي ما انتخابي است بايد برايش فکري کنيم، قوه قضائيه فعلا پيشکش.»
جلاييپور همچنين در پاسخ به سروش تاكيد كرد كه علت حمايت او و همفكرانش از ميرحسين موسوي، رايآوري اوست و با اشاره به اين جمله دکتر سروش که گفته بود«من رفتن پارهاي از دوستان را پشت سر آقاي موسوي را درک نميکنم» نيز چنين در مقام پاسخ برآمد:«اتفاقا اينکه دکتر سروش چرا دلايل روشن حمايت ما از موسوي را درک نميکنند هم براي ما قابل درک نيست. ما از تداوم وضع موجود و پيامدهاي ناگوار آن براي اقتصاد، سياست و فرهنگ کشور و ميليونها ايراني هراس داريم و شواهد موجود هم نشان ميدهد که تنها راه برونرفت از اين وضعيت در شرايط پس از انصراف خاتمي،حمايت از موسوي است. دفاع ما از موسوي نتيجه صدها ساعت بحث و بررسي عقلاني و واقعبينانه و نتيجهانديشانه است و حمايتمان هم يک حمايت اجماعي است. ممکن است ما در اجماع هم اشتباه بکنيم ولي شاگردان مدرسه روشنفکري ميدانند که فيلسوفان هم در تعيين مصداق شايد اشتباه کنند.»
جلاييپور مدعي شد كه «روشنفکري ديني يک حزب يا يک طبقه يا يک حلقه مريدان» نيست و سپس يادآور شد كه «مدرسه و جريان روشنفکري ديني نسبت به 15 سال پيش تغييرات زيادي کرده است» و «چند ستاره شده است» و «مثل دوران انقلاب نيست که تنها ستاره آن شريعتي بود». او بدينترتيب در برابر راي سروش ميگفت: «ما ميتوانيم مستقيما بدون مراجعه به ستارگان فکري روشنفکري ديني، نظري متفاوت با ستارگان روشنفکري ديني داشته باشيم.»
سروش البته اين بار پاسخي به گفتههاي حميدرضا جلاييپور نداده است. اگرچه پيش از اين نيز باري كه نام او بيهيچ هماهنگي در فهرست كانديداهاي انتخابات مجلس ششم گنجانده شده و در روزنامهاي كه متعلق به همين شاگردانش بود منتشر شده بود، تكذيبيه او راهي به انتشار در روزنامه آنها پيدا نكرد؛ اتفاقي مشابه با مواجههاي كه امروز شاهد آن هستيم و نشان ميدهد كه گويا شاگردان سروش، او را صرفا پيرو خود ميخواهند و در صورتي كه استاد بر سبيلي ديگر افتد، آنها نيز طوق شاگردي او را از گردن خود برخواهند داشت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر