خاک مرا به باد مده
گر شعله های خشم وطن
زین بیشتر بلند شود
زین بیشتر بلند شود
ترسم به روی سنگ لحد
نامت عجین به گند شود
نامت عجین به گند شود
پر گوی و یاوه ساز شدی،
بی حد زبان دراز شدی
بی حد زبان دراز شدی
هرجا دروغ یافته ای
درهم چو رشته بافته ای
درهم چو رشته بافته ای
ترسم که آنچه تافته ای
بر گردنت کمند شود
بر گردنت کمند شود
باد غرور در سر تو،
کور است چشم باور تو
کور است چشم باور تو
پیلی که اوفتد به زمین
حاشا دگر بلند شود
حاشا دگر بلند شود
بر سر کله گشاد منه،
خاک مرا به باد مده
خاک مرا به باد مده
ابر عبوس اوج - طلب
پابوس آبکند شود
پابوس آبکند شود
بس کن خروش و همهمه را،
در خاک و خون مکش همه را
در خاک و خون مکش همه را
کاری مکن که خلق خدا
گریان و سوگمند شود
***
نفرین من مباد تو را
زان رو که در مقام رضا
زان رو که در مقام رضا
دشمن چو دردمند شود،
خاطر مرا نژند شود
خاطر مرا نژند شود
خواهی گر آتشم بزنی
یا قصد سنگسار کنی
یا قصد سنگسار کنی
کبریت و سنگ در کف تو
خاموش و بی گزند شود
منبع: سایت مدرسه ی فمینیستی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر