مطا لب درج شده نظر **خراسانی ** نمی باشد.

آرشیو خراسانی

۱۳۸۸ مرداد ۲۰, سه‌شنبه

به یاد آنها که ندیدم شان ولی می بینمشان

مادران و خواهرانی که هر شب از هول کابوس های که می بینند. پریشان از خواب میپرند وعرق ریزان . امیدوار وترسان. آرزو می کنند که شاید فرزندشان در این لحظات زنده اند. و نفس هایشان بخشی از فضای بودنشان را تنگ می کند.
تا که بودنشان را استمرار بخشند.
مادرانی که صبحدمان در کنار درهای نیم باز انتظار. انتظار فرزندان خود را می کشند. که شاید نابهنگام از راه برسند و رویاهاشان را به حقیقت تبدیل کنند.
که شاید قاصدی با خبری خوش از در رسد.وپیام دهد که زندگانی جریان دارد و امید پرواز می کند.
وتفنگ بدستان صبحگاهان شوم .امروز دیگر لازم نیست که با انگشت اشاره شان ماشه تفنگ شان را قبل از گرفتن جانی لمس کنند. که تن شان کرخ شود و مغزشان متورم.
مادر منتظر باش . پدر بگرد. برادرو خواهر امید داشته باش که شاید حادثه ای رخ دهد. و قلبی نایستد

هیچ نظری موجود نیست: