علی امینی نجفی
منتقد هنری
آلبر کامو نویسنده فرانسوی چهارم ژانویه ۱۹۶۰ در یک سانحۀ رانندگی در جنوب فرانسه درگذشت. مردن او هیچ معنا و منطقی نداشت و یکسره "پوچ" بود: کامو هنوز جوان و سرشار از زندگی بود؛ ماشینسواری را دوست نداشت، و حتی روز قبل بلیط قطار به پاریس را خریده بود؛ تنها به اصرار دوستش میشل گالیمار بود که راضی شد با اتومبیل به پاریس برود. در آن بعد از ظهر بارانی ماشین روی جاده لغزید و به بیرون پرتاب شد. از چهار سرنشین، کامو در جا مرده بود.
آلبر کامو در آخرین و شاید بهترین رمان خود به نام "اولین انسان"، که ۳۵ سال پس از مرگ او منتشر شد، سرگذشت مردی را روایت میکند، که تصمیم گرفته تنها با ارادهی آزاد خود زندگی کند. در این واگشت (تلمیح) روایی به مقولۀ "طغیان"، سرگذشت خود آلبر کامو به روشنی بازتاب یافته است.
سراسر زندگی کامو به یک معنا کشمکش با "جبر سرنوشت" بود، برای محقق ساختن آزادی. او در "افسانه سیزیف" مینویسد: «هیچ سرنوشتی نیست که نتوان با تحقیر بر آن غلبه کرد.»
فرزند جنوب
آلبر کامو در هفتم نوامبر ۱۹۱۳ در خانوادهای فقیر در موندووی (الجزایر) به دنیا آمد. یازده ماهه بود که پدرش در جنگ جهانی اول (۱۹۱۴) کشته شد. مادر، زنی بیسواد و اسپانیاییتبار، فرزندان خود را با سختی و مشقت بزرگ کرد.
کامو به تحصیل فلسفه پرداخت، اما به خاطر ابتلا به بیماری سل از ادامه تحصیل باز ماند. در همکاری با گروههای تئاتر دانشجویی، به نگارش نمایشنامه پرداخت.
کامو در خلال جنگ (اوایل دهه ۱۹۴۰) برای تأمین معاش به فرانسه رفت، و سرانجام در پاریس اقامت گزید. کشش به جنوب، عشق به نور و آفتاب و زمین داغ، برای همیشه در جان او ماندگار شد، و به کارهای ادبی او گرمی بخشید.
در زمان اشغال فرانسه، آلبر کامو به عضویت یکی از گروههای "نهضت مقاومت" در آمد به نام "کومبا". این گروه تشکلی از چپگرایان مستقل از حزب کمونیست بود. یک سال بعد کامو سردبیر نشریهی زیرزمینی گروه شد.
آلبر کامو در سال ۱۹۴۲ که هنوز به سی سالگی نرسیده بود، دو اثر مهم منتشر کرد، دو پایهی استوار برای نوشتههای فلسفی و آثار روایی او: رسالۀ "افسانه سیزیف" و رمان "بیگانه".
پوچی بنیادین زندگی
کامو در "افسانه سیزیف" فلسفه خود را با بیانی ساده و رسا بازگو میکند. کتاب با این جمله شروع میشود: «تنها یک مسئله جدی فلسفی وجود دارد: مسئله خودکشی. مهمترین پرسشی که فلسفه باید پاسخ بگوید این است که آیا زندگی ارزش زیستن دارد یا نه.»
آلبر کامو استدلال میکند که زندگی به خودی خود امری پوچ است، و تراشیدن هر معنایی برای آن، چه زمینی و چه در عالم متافیزیک، دروغ و یاوه است. هستی در برابر هوش و خرد انسانی یکسره تأثرناپذیر است. به نظر کامو: «پوچی از بطن رویارویی فریاد انسان با خاموشی نامفهوم جهان زاده میشود.»
آلبر کامو پوچی یا بیهودگی هستی را ناشی از سیر بیمعنا و مکرر زندگی میداند: مقصود از این آمدن و رفتن هرگز روشن نخواهد شد. کامو فلسفه خود را به یاری سرنوشت دردناک سیزیف در اساطیر یونانی توصیف میکند:
خدایان سیزیف را محکوم کرده بودند که تخته سنگی را تا قلهی کوهی بالا ببرد، اما تخته سنگ هر بار از فراز کوه پایین میغلتید، و سیزیف ناگزیر بود بار دیگر آن را بالا ببرد، و این کار بیحاصل و عذابآلود را تا ابد تکرار کند.
انسان طاغی
آلبر کامو بر آن است که انسان تنها با "طغیان" میتواند با پوچی مقابله کند. او گفتهی معروف دکارت را به این شکل در آورد: «طغیان میکنم پس هستم!»
آلبر کامو اذعان دارد که با هیچ چیز نمیتوان "پوچی بنیادین هستی" را درمان کرد، اما شاید بتوان از درد آن اندکی کاست.
در اندیشهی کامو آدمی با طغیان به آزادی و خودآگاهی میرسد. آزادیهای خود را دلیرانه پاس میدارد، و محدودیتهای خود را فروتنانه میپذیرد. گفته شده که طغیان کامو پاسخی فلسفی نیست، بلکه تنها رهنمودی اخلاقی است.
کامو عقیده دارد که باید با شوقی وافر به روی زندگی آغوش باز کرد، از آن کام گرفت و دلیرانه با زشتیها و پلیدیهای آن پیکار کرد.
کامو با انتشار رساله "انسان طاغی" در سال ۱۹۵۱ راه خود را از یاران پیشین خود در مکتب اگزیستانسیالیسم جدا کرد. او به رهنمودهای ایدئولوژیک بدگمان بود. وعدهی "فردای بهتر" را فریب و دروغ سیاستمداران میدانست.
کامو به "مصلحت" معتقد نبود. برای او اخلاق و سیاست یکی بود. در دوران تسلط آرمانهای چپ، او به روشنفکران نهیب زد که رؤیاهای "ایدئولوژیک" تنها به یأس و ماتم منجر خواهد شد. نظامهای تمامتخواه از چپ و راست، با وعدهی بهشتهای واهی، روی زمین جهنمهای واقعی به پا میکنند.
بن بست موقعیت بشری
داستان "بیگانه" روایت "پوچی ذاتی" و بنبست "موقعیت بشری" در قالب داستان است: یک زندگی عبث تنها میتواند به قتلی بیهوده منجر شود.
با نمایشنامههای کالیگولا، سوءتفاهم، حکومت نظامی، راستان، و رمانهای طاعون و سقوط، آلبر کامو به یکی از نویسندگان بزرگ ادبیات فرانسه بدل شد.
کامو در سال ۱۹۵۷ جایزه نوبل را در ادبیات برنده شد. در ۴۴ سالگی او جوانترین نویسندهایست که این جایزه را از آن خود ساخته است.
برخی از آثار کامو را رضا سیدحسینی، ابوالحسن نجفی، جلال آلاحمد، محمدعلی سپانلو و مترجمان دیگر به فارسی برگرداندهاند.
BBC
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر