مطا لب درج شده نظر **خراسانی ** نمی باشد.

آرشیو خراسانی

۱۳۸۹ شهریور ۱۷, چهارشنبه

گفت و شنود ايلنا با شاپور جورکش؛

ایلنا: شاپور جوركش با اين اعتقاد كه ته ذهن روشنفكر ما به سنت بسته‌است؛ مي‌گويد: حكومت ما؛ مذهبي و اپوزوسيون ما؛ درويشي است. همه؛ خود را انسان كامل و بدون خطا مي‌دانند و از غروري خطرناك رنج مي‌برند. از نگاه او؛‌ مبناي حركت نويسندگان نوگراي ايراني؛ ديكتاتور بيروني نبوده بلكه استبداد حاكم بر ناخودآگاه آنها بوده است. او با نقد اين تفكر در آخرين كتاب خود؛“خفيه نگاري خشونت” به دنبال طرح پرسش‌هايي تازه‌اي از تفكر روشنفكري موجود در ايران است. معروفترین کتاب شاپور جورکش بوطيقاي شعر نو نام دارد که با رویکردی جدید و تازه شعر و شاعری نيما يوشيج را بررسی می‌کند. این کتاب توسط انتشارات ققنوس منتشر شده‌است و از کامل‌ترین کارها در زمینه شعر نیما یوشیج است. کتاب «زندگی،عشق و مرگ از دیدگاه صادق هدایت» نیز از کارهای حوزه هدایت‌پژوهی شناخته شده و درکنار کتاب دکتر محمد صنعتی از بهترین آثار این دوره‌است. این پژوهش در سال ۷۴ توسط نشر آکه به چاپ رسیده‌است. همین دو کتاب نقد و پژوهش کافی‌است تا جورکش را به عنوان پژوهشگر و منتقدی راهگشا تثبیت کند.جورکش تاکنون دو منظومه شعر با نامهای «هوش سبز»(انتشارات نوید)و «نام دیگر دوزخ»(انتشارات آگه) به چاپ رسانده‌است. کتاب‌های «دموکراسی و هنر» و «در آمدی تاریخی بر نظریه‌های ادبی از افلاتون تا بارت» نیز طی ۲ سال گذشته توسط گروه ترجمه شیراز که جورکش سرپرستی آن را عهده دار است،به چاپ رسیده‌اند.
*آقای جورکش، چرا ابا دارید با مطبوعات حرف بزنید؟
ــ‌ قضیه خیلی ساده است، اخیرا هر روزنامه یا مجله‌ای مطلبی یا یادداشتی از من گرفته است با ممانعت سربیر یا دبیر سرویس برای چاپ آن مطلب مواجه شده است. به مطبوعات بدبین شده‌ام. چراكه ارباب مطبوعات به ملاحظه‌ی وضعیت موجود، مطالب را می‌خوابانند. بر این اساس؛ حتی یادداشتی به نام آژیر سرخ فرهنگی نوشته‌ام. از اینجا و آنجا هم شنیده‌ام که افرادی از قول نویسنده‌ها و هنرمندان مطالب کاذب می‌نویسند...

*آيا فعالیت روی طرح و یا کتاب جدیدی هم داريد؟
ــ با گروه ترجمه شیراز؛ کتابی را تحت عنوان "پسامدرنیزم" ترجمه کرده‌ایم. این گروه که برای نمونه دموکراسی و هنر را هم با برخی از ایشان کار کرده‌ام؛ متشکل از این دوستان است: آقایان علی معصومی، مطنج، دواتگر، مرتضی ترسلی و پطروس صمیم.
"پسامدرنیزم" مجموعه‌ای از چندین مقاله است. ویراستار و گردآورنده این مقالات استیون کانر است. صاحبان مقاله‌های این کتاب نویسندگانی همچون کاترین کانستبل، جولین مارست،کستاو دویناف، پاب شیهان و رابرت ایگلستون هستند. این مقالات در حوزه‌هایی همچون پسامدرنیزم و ادبیات، پسامدرنیزم و فلسفه، پسامدرنیزم و فیلم و پسامدرنیزم و مذهب، نوشته شده‌اند. علاوه بر این با جمعی از دوستان درنظر داریم در میزگردهایی این مقالات را در حیطه بومی هم ارزیابی کنیم. برای نمونه وضعیت معماری ایرانی یا رمان ایرانی را براساس رویکرد این مقالات بررسی کنیم.

*آیا کتابی هم آماده چاپ دارید؟ ــ بله. کتابی است به نام "خفیه نگاری خشونت در سرزمین آدم لتی‌ها" که در نشر آگاه حروفچینی شده و غلط گیری نهایی‌اش هم انجام شده است. خیلی مایل بودم که کتاب در نشر آگاه چاپ شود. اما گویا اخیرا مسائلی برای این نشر به وجود آمده است. مایلم تاکید کنم که نشر آگاه بیش از چهل سال خدمت فرهنگی به این خاک کرده است. درمورد آقای حسین خانی مدیر این نشر هم باید بگویم که فردی متخصص در علوم اجتماعی است، هرچند تا به حال مستقلا چیزی ننوشته است. باید بدانیم که از دست دادن این آدم‌ها و منزوی کردن آنها در درازمدت به ما لطمه فرهنگی می‌زند. این‌ها سرمایه‌هایی هستند که واقعا می‌توانند نسل جوان ما را دستگیری کنند.

*چه مساله‌ای برای نشر آگاه پیش آمده است؟
ــ همان مساله‌ای که برای نشر قطره ا روشنگران یا چند نشر دیگر پیش آمده است. مگر نشر آهنگ دیگر همین چند وقت پیش دچار بحران مالی نشد؟ و تا جایی که من می‌دانم خواسته‌اند که فعالیت نشر خود را محدود کنند.
درنظر داشته باشیم که دو شاعر تراز اول ما؛ حافظ موسوی و شمس لنگرودی؛ در این نشر خیلی زحمت کشیدند. حضور ایشان در آهنگ دیگر به منزله نوعی فیلتر بود تا هر شعری نیاید به بازار تا وضع شعر را از این که هست؛ خرابتر کند. اما باخبرم که برخی آثار بزرگ شعری در راه است. می‌دانم که عنایت سمیعی منظومه بسیار درخشانی را نوشته است یا کار آخر ضیاء موحد که با نام "دیروز و امروز شعر فارسی" که در هرمس در آمده است اثر درخوری است. همین طور درجریانم که جوان‌ها با شور آثار جدید خود را می‌آفرینند.

*كتاب خفيه‌نگاري خشونت چه حرف تازه‌اي براي گفتن دارد؟
ــ درميان نويسنده‌هاي مدرن ما چند تن بوده‌اند كه نگاه به درون فرهنگ داشته‌اند. مبناي حركت اين نويسنده‌ها ديكتاتور بيروني نبوده است. بلكه آن استبدادي بوده است كه بر ناخودآگاه حكمفرمايي مي‌كرد. شمس كسمايي، فروغ فرخزاد و صادق هدايت جزو اين دسته از نويسندگان بوده‌اند. جالب است كه هدايت فقط دو كار سياسي دارد، حاجي آقا و فردا. باقي آثار او درواقع نگاهي به درون ما است. هدايت باعث مي‌شود جوري به درونمان زل بزنيم كه درنهايت بفهميم چقدر تكه پاره هستيم. من در خفيه نگاري خشونت به اين تكه‌پارگي دروني‌مان پرداخته‌ام. به اين پرداخته‌ام كه چگونه كودكي نسل ما حرام شد و از طرفي ديگر جواني شرمسار ما نمي‌توانست دربرابر پيرپرستي و انسان كامل خود را مطرح كند. به اين پرداخته‌ام كه اين سركوب از درون عرف و فرهنگ ما برمي‌خيزد. فرهنگي كه جدا از زرتشتي‌گري و زورواني‌گري و مانوي‌گري و نهايتا عرفاني‌گري نيست. بررسي اين سركوب در فرهنگ عامه و عرف ما قابل پيگيري است. نهايتا اين كه انشقاق آدم- حوايي و مشي- مشيانه‌اي همچنان ما را به شكل سنتي و اسطوره‌مآب بارمي‌آورد.

*آيا به راه‌هاي برون‌رفت از اين بحران اسطوره‌محوري در فكر انسان ايراني هم در كتاب “خفيه نگاري خشونت پرداخته‌ايد” ؟
ــ تصور مي‌كنم نيما و هدايت هركدام يك پرسش بسيار اساسي را در فكر و آثارشان دنبال كردند. نيما بر ذهن‌گرايي انسان ايراني انگشت گذاشت. نيما معتقد بود؛ ديد انسان ايراني بلند نيست. آنچه ذهن ايراني مي‌بيند؛ آن است كه خودش مطرح مي‌كند. هدايت، مي‌خواهد جادوي رئاليزم را به صورت فرم ادبي درآورد. هدايت معتقد است؛ تا رابطه آدم- حوايي در ذهن ما نظام نگيرد؛ هر كوششي براي گشايش فرهنگي بي‌فايده است.

*شما معتقديد هدايت درپي احياي فكر اسطوره‌اي بود و اصلا منظورتان از شكل گرفتن رابطه آدم – حوايي در ذهن ما چيست؟
ــ هدايت در 20 داستانش يك تم مشترك دارد. مرد ايراني كه خود را قيم زنش مي‌داند با نوعي پدرسالاري خاص مي‌آيد آينه‌ي خودش را مي‌شكند. زن را مي‌شكند. و وقتي او را شكست خودش هم فرومي‌ريزد. اين عدم تعادل بين جنسيت‌ها در جامعه ما بيش از هر وقت ديگري به شكلي بحراني خودش را نشان مي‌دهد. اين تعادل بين دو جنس چيزي بود كه هدايت بيش از هر چيز ديگري دنبالش مي‌گشت. به همين دليل بود كه هدايت با ديكتاتوري درون ما سروكار داشت.
مسئله بعدي من اين است كه آيا روشنفكر امروز ما خودآگاه يا ناخودآگاه دوست دارد با سنت‌ها زندگي كند يا واقعا مي‌خواهد مدرن باشد. در كتاب“خفيه نگاري خشونت ...” چندين شاهد دارم كه روشنفكر ما نمي‌خواهد تغييري ايجاد شود.

*اما روشنفكري ما براي تغيير اين ساختارها در ذهن انسان ايراني از مشروطه به بعد تاوان‌هاي بسياري داد.
ــ ته ذهن روشنفكر ما بسته به سنتي است كه از آن حرف زده‌ايم. دلايلم را مشروح در كتاب آورده‌ام كه لابد در مجال اين گفت و گو نمي‌گنجد. اين جار و جنجال‌هاي اخير هم درباره شاملو بيشتر مطمئنم كرد كه شايعات روشنفكري از شايعات عوام پرمايه‌تر است و بيشتر آسيب مي‌زند.

*در كتابي كه بر مولوي و چند عارف ديگر تامل كرده‌ايد، اساس و روش نگاهتان چه بوده است؟
ــ شايد خيلي‌ها برگردند بگويند ديگر در اين روزگار چه جاي پرداختن به عرفان است؟ ما بايد توجه كنيم كه حكومت ما مذهبي و اپوزوسيون ما درويشي است. بايد ديد اين دو چه نقاط افتراق و اشتراكي دارند. بگذاريد جور ديگر بگوييم. اين روزها براي نمونه؛ سازگارا و مهاجراني و سروش و كديور مي‌آيند حكومت را نقد مي كنند. هيچكدام اما هرگز نمي‌گويند اشتباهات خودشان كي و كجا بوده است. اينها چون به شكلي بركنار شده‌اند؛ حكومت را نقد مي‌كنند. همه؛ خود را انسان كامل و بدون خطا مي‌دانند. من در اين كتاب درپي تاثيرات متنوع اين ديد انسان كاملي بر فكر ايراني بوده‌ام. در چنين حالتي نقد كردن ديگران مي‌تواند خطرآفرين باشد. منظور دقيق من اين است كه كسي كه خود را غيرقابل نقد مي‌داند نبايد ديگران را به نقد بكشد. براي نمونه محمود دولت آبادي خطاب به سروش مي‌نويسد: آقاي سروش شما فقط عرفان به خورد ما داده‌ايد. ما را خانه‌نشين كرده‌ايد. سروش فيلسوف اما آن قدر با لحن غيرادبي پاسخ مي‌دهد كه تو مطمئن مي‌شوي ايشان هنوز خود را در جايگاه انسان كاملي مي‌بيند. اين نوع از غرور نشانه غرور درويشي است كه از هر غرور ديگري خطرناكتر است و بيشتر آسيب مي‌زند.

هیچ نظری موجود نیست: