وقتی میگویید مستقل، تعریفتان از استقلال نویسنده چیست؟
یکی از ویژگیهای کار خلاقانه استقلال در اندیشیدن است و این شدنی نیست مگر با استقلال از قدرت، دولت و باندهای اقتصادی.
بالزاک در مقدمه کتاب پیردختر میگوید:
یا باید غول بود یا برای دیدن دوردستها باید بر دوش غولها سوار شد.
اخیرا شما به عنوان یکی از مهمانان ویژه «جایزه گلشیری» در مراسم معرفی بهترینهای داستاننویسی حضور داشتید! تا چه حد معتقدید این جوایز به ارتقای ادبیات کمک میکند؟
دستاوردهای اقداماتی از این دست و معرفی بهترینهای حوزه داستاننویسی را باید در یک فرآیند و پروسه دید. شما دقت کنید طی ۱۲ سالی که از عمر «جایزه گلشیری» میگذرد، برندگان اینجایزه توانستهاند با اعتماد به نفس حاصل از گرفتن جایزه، کارهای بهتر و جدیتری ارائه دهند، البته ارزیابیهای خوبی که در معرفی آثار برتر انجام میشود باعث شده است که جامعه به دریافتکنندگان این جوایز اقبال نشان دهد تا جایی که میبینیم کتابهایی که جایزه میگیرندگاه به چند چاپ میرسند البته برگزارکنندگان اینجایزه با مشکلاتی مثل دفتر و موضوعاتی از این قبیل روبهرو هستند که امیدوارم هرچه زودتر مرتفع شود.
نقش مطبوعات در این فرآیند را چطور ارزیابی میکنید؟
قبل از اینکه وارد این بحث شوم باید بگویم شنیدهام که تعدادی از همکاران روزنامهنگارتان که چندی پیش دستگیر شده بودند آزاد شدهاند، از همینجا سلام مرا به دوستان خبرنگار برسانید، امیدوارم که هرچه زودتر بقیه دستگیرشدگان آزاد شوند و فعالیت مطبوعاتی خودشان را شروع کنند!
خوشحال هستم از اینکه میشنوم و میبینم که هنوز هم خبرنگارانی هستند که قلمهایشان را در خدمت جامعه و زحمتکشان جامعه قرار دادهاند. البته باید همینجا انتقاد خودم را از برخی جراید عنوان کنم! الان اگر تورقی بزنید جراید موجود در کشور را مشاهده میکنید جز برخی جراید و روزنامههای معدود فضای رسانهای در انحصار یک عده خاص است. ادبیات فضای تنفس جامعه است به هر حال در جوامعی که میخواهند فضای جامعه بسته شود یکی از روشها بایکوت کردن افراد مستقل، منتقد و مخالف است.
اگر به رشد ادبیات فکر میکنیم باید به نویسندگان مستقل هم اجازه داده شود که از تریبون جراید استفاده کنند وگرنه انحصار این فضا در دست چند نفر که به لحاظ تئوریک و فرهنگی هیچ حرف تازهای برای جامعه ندارند، چشمانداز روشنی در مقابل ادبیات قرار نمیدهد. جراید با معرفی تازههای نشرو نقد و بررسی کتابها نقش مهمی در ارتقای ادبیات دارند و خود من از نقدهای منتشر شده در جراید درسهای بسیاری آموختم. البته همینجا لازم میدانم یادی از رضا براهنی کنم که در دهه ۴۰ با نقدهای خود در مجله فردوسی آن زمان که روزهای دوشنبه منتشر میشد توانست به رشد و پویایی ادبیات در آن زمان کمک کند. علاوه بر فردوسی که اشاره کردم، جا دارد از نشریاتی مثل جهان نو، آدینه، دنیای سخن، آرش، کتاب هفته و کتاب سال هم نام ببرم که هرکدام در دوره فعالیت خود با نقدهایی که منتشر میکردند، توانستند به پویایی و تحرک و رشد ادبیات کمک کنند.
آقای درویشیان با تشریح وضعیتی که کردید گویا شما هم مثل بعضیها که از مرگ سینما یا موسیقی حرف میزنند به مرگ ادبیات معتقدید؟
به هیچوجه! من با گزارههایی که بعضا گفته میشود که مثلا «مرگ ادبیات» و نظایر این به هیچوجه موافق نیستم!
تا زندگی جریان دارد، تا خلاقیت وجود دارد، ادبیات هست و نقش خودش را در رشد جامعه بازی میکند. یک زمانی در شوروی گفتند «رمان مرد» و نظایر این حرفها، یکدفعه «شلوخف» با کتاب دن آرام، سرنوشت انسان و... آمد و نشان داد رمان و ادبیات زنده است. به نظر من اینگونه اظهارنظرها قبل از اینکه مبتنی بر واقعیت باشد هیاهوی سیاسی و ژورنالیستی است البته این به این معنا نیست که من فضای محدودیتها و سانسور موجود را نبینم اما میخواهم بگویم باوجود شرایط اختناق در دیکتاتوری زمان گذشته افرادی مثل صادق هدایت، صمد بهرنگی و دیگران با خلاقیتهای فردی خود توانستند اثرگذار باشند هنرمند مستقل و خلاق این قابلیت را دارد موانع را از پیش روی خود بردارد.
وقتی میگویید مستقل، تعریفتان از استقلال نویسنده چیست؟
یکی از ویژگیهای کار خلاقانه استقلال در اندیشیدن است و این شدنی نیست مگر با استقلال از قدرت، دولت و باندهای اقتصادی.
چگونه شما از استقلال سخن میگویید در حالی که به اعتقاد بسیاری، ادبیات شما در خدمت ایدئولوژی خاصی بوده است؟
منکر این نیستم که دارای ایدئولوژی خاصی هستم اما من هیچوقت آثارم را عرصه تبلیغات ایدئولوژیک نکردهام. مطالب من تماما انعکاس دردها، شادیها، غمها و سرخوشیهای مردم بوده است، نوشتههای من انعکاس واقعیتهای اجتماعی بوده است. زندهیاد جلالآلاحمد همیشه در ابتدای کلاسهایی که برگزار میکرد، میگفت: من یک مبلغ نیستم من یک معلم هستم.
برای اینکه موضوع را شفافتر بیان کرده باشم باید این را با تاکید بگویم که هیچکدام از داستانها و آثار من با هدف تبلیغ ایدئولوژی نبوده است بلکه هدفم انعکاس واقعیتهای اجتماعی بوده است، به این معنی من قایل به ایدئولوژیک نوشتن نبودهام!
به خلاقیت و استقلال هنرمند اشاره کردید و اینکه افرادی همچون صمد بهرنگی با بهرهگیری از خلاقیت خود توانستند حتی در شرایط اختناق اثرگذار باشند و آثاری درخور خلق کنند، اما برخی معتقدند آثاری همچون آثار خود شما و صمد بهرنگی نه تنها ادبیات کودکان نیست و نبوده است بلکه ادبیات اپوزیسیونی سیاسی است که به نام کودک نوشته شده است و به دنیای کودک ربطی ندارد.
برای پاسخ به این سوال و بزرگی کاری که صمد بهرنگی در حوزه ادبیات کودک کرد، شما باید به بسترها و تاریخچه ادبیات کودک و مراحل رشد و بالندگی آن دقت نظر داشته باشید وگرنه دچار خطای تحلیل میشوید. ادبیات کودکان تا قبل از دهه ۴۰ اصلا معنایی نداشت. جبار باغچهبان با کتاب «بابا برفی» یک دریچهای به ادبیات کودک باز کرد، آثاری مثل «توکایی در قفس» نیما یوشیج و همچنین داستانی از غلامحسین ساعدی را میتوان کارهایی پراکنده و ابتدایی در شکلگیری ادبیات کودک ارزیابی کرد.
در این دوره صمد بهرنگی با پرداختن به نیازها و دغدغههای کودکان محروم اجتماع ادبیات کودکان را وارد مرحله جدیدی میکند. البته به دلیل فشار سانسور و اختناق آن دوران داستانهای صمد مورد توجه بزرگترها نیز قرار گرفت. شما نباید مورد توجه قرار گرفتن داستانهای صمد را حمل بر این کنید که داستانهای بهرنگی ادبیات کودکان نیست. اخیرا شنیدهام که عدهای پا را فراتر گذاشته و مدعی شدهاند ادبیات صمد، ادبیات ناسیونالیستی است.
همینجا باید بگویم نه تنها صمد ناسیونالیست نبود بلکه نگاههای قومگرایانه را سدی در جهت رشد جامعه میدانست! هم اینکه صمد داستانهایش را به زبان فارسی مینوشت، نشان میدهد که او ناسیونالیست قومی نبود.
اگر صمد تاکید دارد کودکان هر قومی به زبان خودشان آموزش ببینند، نه به جهت ناسیونالیست بودن بلکه این حق هر کس است که به زبان مادریاش تکلم کند و آموزش ببیند! البته یک زبان اداری مشترک مثلا زبان فارسی بایددر کشور باشد اما نه به این معنا که زبانهای دیگر حقی نداشته باشند.
از خودتان دفاع نکردید؟
در مورد خودم باید بگویم از نوشتن هیچگاه قصد تبلیغ سیاسی نداشتهام آنها از ظن خودشان برداشت میکنند به قول مولانا: پیش چشمت داشتی شیشه کبود/ زان سبب دنیا کبودت مینمود
کتابهایی که من نوشتم انعکاس خواستهها و تمایلات اجتماعی افرادی است که در بین آنها زیستهام.
از ادبیات کودکان سخن به میان آمد ادبیات کودکان باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟
ادبیات کودک باید از زندگی ملموس کودکان باشد در عین حال که به بسترهای رشد کودک توجه دارد شادیآفرین و سرگرمکننده باشد. به مفاهیمی مثل انساندوستی، مهربانی، رشد، حسن همکاری و تعاون و توجه به دیگران در کودک توجه داشته باشد. در کنار این موارد تقویت نگاههای صلحطلبانه و ضدجنگ و ضد خشونت از پارامترهای اساسی ادبیات کودکان به شمار میرود.
درست است که ادبیات نقش موثری در هدایت و پرورش کودکان دارد اما یکی از اشتباهات بزرگترها در مقابل کودکان این است که جلوی کودکی کردن کودکان را بگیرند. بگذاریم بچهها واقعا بچگی کنند، به این معنا که وظایف بزرگسالان را به دوش کودکان نباید انداخت.
از منظر نویسنده نیز باید آرمانهای اجتماعی را متناسب با مراحل سنی کودک به او آموزش داد و آشنا کرد. البته باید بگویم آشناکردن به معنی الزام به عملکردن نیست.
مسلما کودک از روابط اجتماعی شکل عمل اجتماعی خود را خواهد آموخت.
خوانندگان میخواهند بدانند آقای درویشیان در موقعیت کنونی به چه فعالیت مطالعاتی و پژوهشی مشغول است؟
همانطور که میدانید من ششسال پیش دچار سکته مغزی شدم و این مدت کار مرا با وقفه مواجه کرد. در حال حاضر خوشبختانه در اثر فیزیوتراپی میتوانم بنشینم و تلاش میکنم کارهای ناتمام گذشته را سامان دهم. اگرچه یک مقدار زود خسته میشوم اما رفتهرفته حالم در حال بهتر شدن است! بنا دارم رمان نیمهتمام «همیشه مادر» را به پایان برسانم و در این بین نیز کار دیگرم با آقای خندان مهابادی در رابطه با طبقهبندی افسانههای ایران است که در صورت هماهنگی ناشر، چاپ خواهد شد.
سرنوشت دانه و پیمانه به کجا کشید؟
دانه و پیمانه بعد از یک سالونیم مجوز گرفته. این کتاب کار مشترک دیگری است با رضا خندان. مجموعهای است در نقد و بررسی رمان اما به دلیل اینکه ناشر این مجموعه یعنی نشر چشمه از طرف ارشاد برای چاپ کتاب دچار محدودیتهایی شده است، این کتاب هنوز منتشر نشده.
بنا ندارید به ناشر دیگری چاپ این اثر را واگذار کنید؟
فعلا نه. تاکید ما این است که این کتاب توسط نشر چشمه منتشر شود اما اگر تا چند ماه آینده مشکل برطرف نشد، به ناشر دیگری میدهیم.
و در پایان
یگانه راه ما برای حل تمامی مشکلاتی که امروز با آن روبهرو هستیم، گردن نهادن به آزادی شهروندان و احترام به حقوق آنها است. امیدوارم در حوزه نشر با لغو کامل سانسور و در حوزه اجتماع با احترام به آزادی بیان، زمینههای نقد منصفانه و همچنین رشد و تعالی معنوی جامعه فراهم شود.
***
علیاشرف درویشیان در گفتوگو با بهار
یکی از ویژگیهای کار خلاقانه استقلال در اندیشیدن است و این شدنی نیست مگر با استقلال از قدرت، دولت و باندهای اقتصادی.
بالزاک در مقدمه کتاب پیردختر میگوید:
یا باید غول بود یا برای دیدن دوردستها باید بر دوش غولها سوار شد.
اخیرا شما به عنوان یکی از مهمانان ویژه «جایزه گلشیری» در مراسم معرفی بهترینهای داستاننویسی حضور داشتید! تا چه حد معتقدید این جوایز به ارتقای ادبیات کمک میکند؟
دستاوردهای اقداماتی از این دست و معرفی بهترینهای حوزه داستاننویسی را باید در یک فرآیند و پروسه دید. شما دقت کنید طی ۱۲ سالی که از عمر «جایزه گلشیری» میگذرد، برندگان اینجایزه توانستهاند با اعتماد به نفس حاصل از گرفتن جایزه، کارهای بهتر و جدیتری ارائه دهند، البته ارزیابیهای خوبی که در معرفی آثار برتر انجام میشود باعث شده است که جامعه به دریافتکنندگان این جوایز اقبال نشان دهد تا جایی که میبینیم کتابهایی که جایزه میگیرندگاه به چند چاپ میرسند البته برگزارکنندگان اینجایزه با مشکلاتی مثل دفتر و موضوعاتی از این قبیل روبهرو هستند که امیدوارم هرچه زودتر مرتفع شود.
نقش مطبوعات در این فرآیند را چطور ارزیابی میکنید؟
قبل از اینکه وارد این بحث شوم باید بگویم شنیدهام که تعدادی از همکاران روزنامهنگارتان که چندی پیش دستگیر شده بودند آزاد شدهاند، از همینجا سلام مرا به دوستان خبرنگار برسانید، امیدوارم که هرچه زودتر بقیه دستگیرشدگان آزاد شوند و فعالیت مطبوعاتی خودشان را شروع کنند!
خوشحال هستم از اینکه میشنوم و میبینم که هنوز هم خبرنگارانی هستند که قلمهایشان را در خدمت جامعه و زحمتکشان جامعه قرار دادهاند. البته باید همینجا انتقاد خودم را از برخی جراید عنوان کنم! الان اگر تورقی بزنید جراید موجود در کشور را مشاهده میکنید جز برخی جراید و روزنامههای معدود فضای رسانهای در انحصار یک عده خاص است. ادبیات فضای تنفس جامعه است به هر حال در جوامعی که میخواهند فضای جامعه بسته شود یکی از روشها بایکوت کردن افراد مستقل، منتقد و مخالف است.
اگر به رشد ادبیات فکر میکنیم باید به نویسندگان مستقل هم اجازه داده شود که از تریبون جراید استفاده کنند وگرنه انحصار این فضا در دست چند نفر که به لحاظ تئوریک و فرهنگی هیچ حرف تازهای برای جامعه ندارند، چشمانداز روشنی در مقابل ادبیات قرار نمیدهد. جراید با معرفی تازههای نشرو نقد و بررسی کتابها نقش مهمی در ارتقای ادبیات دارند و خود من از نقدهای منتشر شده در جراید درسهای بسیاری آموختم. البته همینجا لازم میدانم یادی از رضا براهنی کنم که در دهه ۴۰ با نقدهای خود در مجله فردوسی آن زمان که روزهای دوشنبه منتشر میشد توانست به رشد و پویایی ادبیات در آن زمان کمک کند. علاوه بر فردوسی که اشاره کردم، جا دارد از نشریاتی مثل جهان نو، آدینه، دنیای سخن، آرش، کتاب هفته و کتاب سال هم نام ببرم که هرکدام در دوره فعالیت خود با نقدهایی که منتشر میکردند، توانستند به پویایی و تحرک و رشد ادبیات کمک کنند.
آقای درویشیان با تشریح وضعیتی که کردید گویا شما هم مثل بعضیها که از مرگ سینما یا موسیقی حرف میزنند به مرگ ادبیات معتقدید؟
به هیچوجه! من با گزارههایی که بعضا گفته میشود که مثلا «مرگ ادبیات» و نظایر این به هیچوجه موافق نیستم!
تا زندگی جریان دارد، تا خلاقیت وجود دارد، ادبیات هست و نقش خودش را در رشد جامعه بازی میکند. یک زمانی در شوروی گفتند «رمان مرد» و نظایر این حرفها، یکدفعه «شلوخف» با کتاب دن آرام، سرنوشت انسان و... آمد و نشان داد رمان و ادبیات زنده است. به نظر من اینگونه اظهارنظرها قبل از اینکه مبتنی بر واقعیت باشد هیاهوی سیاسی و ژورنالیستی است البته این به این معنا نیست که من فضای محدودیتها و سانسور موجود را نبینم اما میخواهم بگویم باوجود شرایط اختناق در دیکتاتوری زمان گذشته افرادی مثل صادق هدایت، صمد بهرنگی و دیگران با خلاقیتهای فردی خود توانستند اثرگذار باشند هنرمند مستقل و خلاق این قابلیت را دارد موانع را از پیش روی خود بردارد.
وقتی میگویید مستقل، تعریفتان از استقلال نویسنده چیست؟
یکی از ویژگیهای کار خلاقانه استقلال در اندیشیدن است و این شدنی نیست مگر با استقلال از قدرت، دولت و باندهای اقتصادی.
چگونه شما از استقلال سخن میگویید در حالی که به اعتقاد بسیاری، ادبیات شما در خدمت ایدئولوژی خاصی بوده است؟
منکر این نیستم که دارای ایدئولوژی خاصی هستم اما من هیچوقت آثارم را عرصه تبلیغات ایدئولوژیک نکردهام. مطالب من تماما انعکاس دردها، شادیها، غمها و سرخوشیهای مردم بوده است، نوشتههای من انعکاس واقعیتهای اجتماعی بوده است. زندهیاد جلالآلاحمد همیشه در ابتدای کلاسهایی که برگزار میکرد، میگفت: من یک مبلغ نیستم من یک معلم هستم.
برای اینکه موضوع را شفافتر بیان کرده باشم باید این را با تاکید بگویم که هیچکدام از داستانها و آثار من با هدف تبلیغ ایدئولوژی نبوده است بلکه هدفم انعکاس واقعیتهای اجتماعی بوده است، به این معنی من قایل به ایدئولوژیک نوشتن نبودهام!
به خلاقیت و استقلال هنرمند اشاره کردید و اینکه افرادی همچون صمد بهرنگی با بهرهگیری از خلاقیت خود توانستند حتی در شرایط اختناق اثرگذار باشند و آثاری درخور خلق کنند، اما برخی معتقدند آثاری همچون آثار خود شما و صمد بهرنگی نه تنها ادبیات کودکان نیست و نبوده است بلکه ادبیات اپوزیسیونی سیاسی است که به نام کودک نوشته شده است و به دنیای کودک ربطی ندارد.
برای پاسخ به این سوال و بزرگی کاری که صمد بهرنگی در حوزه ادبیات کودک کرد، شما باید به بسترها و تاریخچه ادبیات کودک و مراحل رشد و بالندگی آن دقت نظر داشته باشید وگرنه دچار خطای تحلیل میشوید. ادبیات کودکان تا قبل از دهه ۴۰ اصلا معنایی نداشت. جبار باغچهبان با کتاب «بابا برفی» یک دریچهای به ادبیات کودک باز کرد، آثاری مثل «توکایی در قفس» نیما یوشیج و همچنین داستانی از غلامحسین ساعدی را میتوان کارهایی پراکنده و ابتدایی در شکلگیری ادبیات کودک ارزیابی کرد.
در این دوره صمد بهرنگی با پرداختن به نیازها و دغدغههای کودکان محروم اجتماع ادبیات کودکان را وارد مرحله جدیدی میکند. البته به دلیل فشار سانسور و اختناق آن دوران داستانهای صمد مورد توجه بزرگترها نیز قرار گرفت. شما نباید مورد توجه قرار گرفتن داستانهای صمد را حمل بر این کنید که داستانهای بهرنگی ادبیات کودکان نیست. اخیرا شنیدهام که عدهای پا را فراتر گذاشته و مدعی شدهاند ادبیات صمد، ادبیات ناسیونالیستی است.
همینجا باید بگویم نه تنها صمد ناسیونالیست نبود بلکه نگاههای قومگرایانه را سدی در جهت رشد جامعه میدانست! هم اینکه صمد داستانهایش را به زبان فارسی مینوشت، نشان میدهد که او ناسیونالیست قومی نبود.
اگر صمد تاکید دارد کودکان هر قومی به زبان خودشان آموزش ببینند، نه به جهت ناسیونالیست بودن بلکه این حق هر کس است که به زبان مادریاش تکلم کند و آموزش ببیند! البته یک زبان اداری مشترک مثلا زبان فارسی بایددر کشور باشد اما نه به این معنا که زبانهای دیگر حقی نداشته باشند.
از خودتان دفاع نکردید؟
در مورد خودم باید بگویم از نوشتن هیچگاه قصد تبلیغ سیاسی نداشتهام آنها از ظن خودشان برداشت میکنند به قول مولانا: پیش چشمت داشتی شیشه کبود/ زان سبب دنیا کبودت مینمود
کتابهایی که من نوشتم انعکاس خواستهها و تمایلات اجتماعی افرادی است که در بین آنها زیستهام.
از ادبیات کودکان سخن به میان آمد ادبیات کودکان باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟
ادبیات کودک باید از زندگی ملموس کودکان باشد در عین حال که به بسترهای رشد کودک توجه دارد شادیآفرین و سرگرمکننده باشد. به مفاهیمی مثل انساندوستی، مهربانی، رشد، حسن همکاری و تعاون و توجه به دیگران در کودک توجه داشته باشد. در کنار این موارد تقویت نگاههای صلحطلبانه و ضدجنگ و ضد خشونت از پارامترهای اساسی ادبیات کودکان به شمار میرود.
درست است که ادبیات نقش موثری در هدایت و پرورش کودکان دارد اما یکی از اشتباهات بزرگترها در مقابل کودکان این است که جلوی کودکی کردن کودکان را بگیرند. بگذاریم بچهها واقعا بچگی کنند، به این معنا که وظایف بزرگسالان را به دوش کودکان نباید انداخت.
از منظر نویسنده نیز باید آرمانهای اجتماعی را متناسب با مراحل سنی کودک به او آموزش داد و آشنا کرد. البته باید بگویم آشناکردن به معنی الزام به عملکردن نیست.
مسلما کودک از روابط اجتماعی شکل عمل اجتماعی خود را خواهد آموخت.
خوانندگان میخواهند بدانند آقای درویشیان در موقعیت کنونی به چه فعالیت مطالعاتی و پژوهشی مشغول است؟
همانطور که میدانید من ششسال پیش دچار سکته مغزی شدم و این مدت کار مرا با وقفه مواجه کرد. در حال حاضر خوشبختانه در اثر فیزیوتراپی میتوانم بنشینم و تلاش میکنم کارهای ناتمام گذشته را سامان دهم. اگرچه یک مقدار زود خسته میشوم اما رفتهرفته حالم در حال بهتر شدن است! بنا دارم رمان نیمهتمام «همیشه مادر» را به پایان برسانم و در این بین نیز کار دیگرم با آقای خندان مهابادی در رابطه با طبقهبندی افسانههای ایران است که در صورت هماهنگی ناشر، چاپ خواهد شد.
سرنوشت دانه و پیمانه به کجا کشید؟
دانه و پیمانه بعد از یک سالونیم مجوز گرفته. این کتاب کار مشترک دیگری است با رضا خندان. مجموعهای است در نقد و بررسی رمان اما به دلیل اینکه ناشر این مجموعه یعنی نشر چشمه از طرف ارشاد برای چاپ کتاب دچار محدودیتهایی شده است، این کتاب هنوز منتشر نشده.
بنا ندارید به ناشر دیگری چاپ این اثر را واگذار کنید؟
فعلا نه. تاکید ما این است که این کتاب توسط نشر چشمه منتشر شود اما اگر تا چند ماه آینده مشکل برطرف نشد، به ناشر دیگری میدهیم.
و در پایان
یگانه راه ما برای حل تمامی مشکلاتی که امروز با آن روبهرو هستیم، گردن نهادن به آزادی شهروندان و احترام به حقوق آنها است. امیدوارم در حوزه نشر با لغو کامل سانسور و در حوزه اجتماع با احترام به آزادی بیان، زمینههای نقد منصفانه و همچنین رشد و تعالی معنوی جامعه فراهم شود.
***
علیاشرف درویشیان در گفتوگو با بهار
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر