از روز بعد، به جای دو گاو نر، دو نره خر را به چرخ خرمن کوب می بست. خر ها
صبورتر بودند. سرعتشان کم اما تحملشان بیشتربود.
ارسطو
با شلاقی در دست، بر بالای چرخ خرمن کوب نشسته بود. به نره گاوان نهیب میزد. حیوان ها چرخ را بروی دایره ای از انبوه ساقه های گندم بدنبال خود میکشیدند. با فرود هر ضربه بر شتابشان افزوده میشد. خوشه ها در زیر دندانه های صفحات گرد و آهنی خرد میشدند. دانه ها از ساقه جدا میگردیدند. گندم خالص، خوراک زمستانی خانواده و کاه برای دام ها انبار میشد.
برای تسهیل درحرکت، صفحات آهنی برروی سه گردانه چوبی نصب بودند.
در کنار عمویم در بالای آن دستگاه نشسته بودم. آن حالت برای پسر بچه ای به سن و سال من بهترین تنوع و تفریح بود. اوج هیجان زمانی بود که با وارد شدن ضربه به نقاط حساس گاو ها بر سرعتشان افزوده میگردید. اطرافیان هورا میکشیدند و عمویم را تشویق مینمودند.
به ناگهان، گاوهای عاصی از دایره بیرون زدند. با سرعت به طرف کوهستان فرار میکردند و چرخ خرمن کوب را در ناهمواری ها بدنبال میکشیدند. گرد و خاکی به پا شد. معلوم نبود که چه اتفاقی خواهد افتاد. من بدرون چرخ های آهنی افتادم. عمویم هم به یک صخره اصابت نمود. با همان امکانات محدود به زخم هایمان رسیدگی شد که هنوز هم آثارش در من باقی است.
از روز بعد، به جای دو گاو نر، دو نره خر را به چرخ خرمن کوب می بست. خر ها صبورتر بودند. سرعتشان کم اما تحملشان بیشتربود. بر اثر شلاق بر تعداد تاول های پشتشان افزوده میشد، اما هرگز از خرمن بیرون نمی زدند. زمان انجام کار طولانی تر و کیفیت آن کمتر شده بود.
اکنون من در کشور هلند و در شش هزار کیلومتر فاصله با روستایم زندگی میکنم. مویم سپید و غبار کهولت بر چهره ام نشسته است. زندگی را در اینجا جور دیگر می بینم. گاوها شیرمی دهند. گاو نر فقط برای تولید مثل به کار گرفته میشود. خر در باغ وحش یافت میگردد. کشاورزان و دامداران با درایت به کار تولیدی خود مشغولند. آنها نه تنها از گاو و خر برای تولیداتشان استفاده نمیکنند بلکه به مدرن ترین دستگاه های پیشرفته ی مکانیکی مجهزند.
در هلند تمامی دهقانان و دامداران به مدرسه و دانشگاه میروند و آموزش های تخصصی را طی میکنند. آنها به مانند دیگر شهروندان از تمامی مزایا برای زندگی مدرن و پیشرفته برخوردارند. بیمه های اجتماعی و بازنشستگی شامل حالشان میشود. اگرچه در مزرعه و روستا زندگی میکنند اما در مقایسه با شهر نشین ها کمبودی ندارند.
علت موفقیت در شیوه دامداری و کشاورزی در هلند را میشود به همان جمله ارسطو ارتباط داد که در قرن سوم قبل از میلاد گفت:
« وجه تمایز و برتری انسان نسبت به حیوان عقل اوست پس عقلانیت یکی از بالاترین درجات کمال است».
نه تنها در زمان عموی من در امور کشاورزی شیوه عقلانیت در کشورم حاکم نبود، هم اکنون هم تغیر قابل قیاسی در آن دیده نمیشود. روستاهای ایران عمدتا فاقد امکانات اولیه زندگی از قبیل آب آشامیدنی،برق،گاز،جاده های ارتباطی، وسائط نقلیه و نیازمندی های پزشکی از جمله: دکتر، پرستار، درمانگاه و کمک های اولیه هستند. سواد آموزی به کندی انجام میشود و از آموزش های تخصصی در امور دامداری و کشاورزی هم خبری نیست.
سقراط، فیسوف قرن پنجم قبل از میلاد بر این نظر بود که:
« همانگونه كه كفاش و نجار به مهارت در رشته و فن خود نياز دارند حاكم نيز بايد تخصص لازم را براى حكومت داشته باشد و به عبارت ديگر داراى فضيلت سياسى براى حكومت باشد».
پس میتوان نتیجه گرفت که واپس گرایی کشاروزان و دامداران در کشور ما ناشی از بی تدبیری حاکمانمان و نداشتن علم و آگاهی در حوزه مسئولیت آنها بوده است. و نداشتن علم و آگاهی از بکار نگرفتن عقل و کمبود آموزش است.
اسپینوزا، فیلسوف خرد گرای هلندی بر این عقیده بود که:
« هدف نهایی حکومت این نیست که انسان را از موجودی صاحب خرد و اندیشه به چارپایی بدون عقل تبدیل کند ؛ بلکه هدف آن باید حمایت از فرد باشد تا روح و جسم خود را در امنیت تمام بپرورد وعقل و فکر خود را آزادانه به کار بندد و نگذارد که قدرت مردم در راه دشمنی با یکدیگر مصرف شود و مورد ظلم قرار گیرند . پس هدف اصلی از حکومت ، آزادی است» .
***
رضا اسدی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر